کار نیک را به جاى آرید و چیزى از آن را خرد مشمارید که خرد آن بزرگمقدار است و اندک آن بسیار ، و کسى از شما نگوید دیگرى در انجام کار نیک از من سزاوارتر است که به خدا سوگند ، بود که چنین شود ، چه نیک و بد را مردمانى است ، هر کدام را وانهادید اهل آن ، کار را به انجام خواهد رسانید . [نهج البلاغه]
گروه محققین سبز
سلام
  • نویسنده : مسعودسامانی:: 85/8/13:: 12:4 صبح
  • سلام

    ایندفعه میخوام ابتدا از تخصص بگم

    سایت های بدرد میخورن از نظر من  و من اونها رو روزانه چک میکنم

     

    www.ipiran.com

    www.infopoultry.net

    www.iranpoultry.com

    www.damparvari.com

     

    2 سایت اول که عضویت نمیگیرن ولی سایت اخر عضویت میگیرد و برای کاربراش امکانات خوبی میزاره

    سایت اول عضویت میده ولی نه همینجوری یکمی سخته

    هر سه سایت اول خبرنامه خوبی دارن وبه ایمیل شما میفرستن حتما عضو بشوین

    دیگه اینکه من یه لیست از همکاران و دانشجویان چیزی در حدود 50 ایمیل ولی زیاد فایده نداره چون من هر چی ایمیل میزنم به این افراد از طریق یاهو مسنجر پیغام میزارم جوابی نمیگیرم جز تعداد معدودی از اون عزیزان ولی یه چیزه بامزه اینکه من یه مدت با یکی از این افراد دوست شدم البته تلفنی

    ابتدا از طریق همین ایمیل با او اشنا شدم یعنی جواب میل من رو داد بعد اون رو تا یاهو خودم اد کردم

    بعد تلفن دادم

    با هم تلفنی صحبت میکردیم البته فکر بد نکنین فقط صحبت تخصصی در مورد رشته و دانشگاه و طرح کار و ....

    میتونم بگم دوستی خوبی بود تا حدی تبادل اطلاعات خوبی شد اون روزی 3-4 بار زنگ میزد

    روز 3-4 بود که گفت برای یکی از درسام استاد که اگه اشتباه نکرده باشم دکتر بداخلاق خودمون اوحدی نیا بود یه رفرنس اعلام کرده هر چی گشتم پیدا نکردم گفتم به اون چه کتابی؟

    گفت کتاب ........... ترجمه اقا ....یادم رفته گفتم دارم اگه لازم داری امانت به تو میدم

    خلاصه با تشکر قبول کرد و یه قرار با هم گذاشتیم تو.......من هم رفتم سره قرار البته تلفن همراه خودش هم داده بود با هم هماهنگ کردیم من انتظار داشتم حداقل یه 20-30 دقیقه با هم صحبت کرده تبادل اطلاعات کنیم بعد خداحافظی

    ولی یه لحظه دیدم یکی تیز اومد جلوم گفت سلام من .... هستم کتاب همینه گفتم سلام بله کتاب مورد نظر شما هست؟

    گفت بله من عجله دارم باید برم تا یک هفته دیگه کتاب رو به شما برمیگردونم خداحافظی کرد و رفت

    این گفته ها در حدود 1 دقیقه هم طول نکشید راستی یادم رفت من رو 15 دقیقه هم کاشت دیر کرد

    بعد من طبق معمول نمیدونم چرا هرچی تلفن دارم گم میکنم این رو هم گم کردم

    دیگه از اون ماجرا یه یکسالی میگزره ولی هنوز از اون خبری نیست

    یه چند باری هم به ایدی اون پیغام دادم ولی دیگه جواب بی جواب

    کتاب رو هم از دست دادم

    ولی باز ادم نشدم هر کی بخواد به اون هر چی داشته باشم میدم همه ادما که بد نمیشن اینم سهم خوش شانسی ما بود ولی عقل میگه هر کی خواست با هم میریم کپی میزنهاز اون اصل رو با خودم میبرم

    اینم یه راه عاقلانه

    خوب تخصص بازی بسه میخوام از خودم بگم

    من یه تاریخ هست که همیشه تو ذهن من بد ترین رو نقش بسته هم سن و سالهای من هم این تاریخ رو خوب میشناسن یه برنامه نیم رخی بود یه چند ماهی تبلیغ این تاریخ رو میکرد و میگفت اگه گفتین تو این روز

    چی میشه همه خیلی دوست داشتیم بدونیم اون روز رسید و تنها اتفاق همه اون روز من فوت بهترین مرد زندگی من پدربزرگم بود این بود اون تاریخ لعنتی

    7/7/1377

    7/7/1377

    بگذریم 2 روز پیش سالگرد اون روز بود رفتیم بهشت زهرا پیش پدربزرگم در خاک

    بعد دیگه به دیگر مرده های اشنا هم سر زدم من بیشتر از فامیل زنده تو بهشت زهرا فامیل دارم

    پدربزرگ /دوتا مادر بزرگهام/ خاله/ دایی/ عمو ((من عمه ندارم))

     

    بدلیل مشکلات نوشته را پاک کردم ادامه ندارد 


    نظرات شما ()
    ---------------------------------------------------
    لیست کل یادداشت های این وبلاگ
    ---------------------------------------------------
     RSS 
    خانه
    ایمیل
    شناسنامه
    مدیریت وبلاگ
    کل بازدید : 107364
    بازدید امروز : 10
    بازدید دیروز : 5
    ............. بایگانی.............
    پاییز 1385

    ..........حضور و غیاب ..........
    یــــاهـو
    ........... درباره خودم ..........
    گروه محققین سبز
    مسعودسامانی

    .......... لوگوی خودم ........
    گروه محققین سبز
    ............. اشتراک.............
     
    ............ طراح قالب...........